انشای من
سلام عزیز تر از جانم میدانم که حالا وقت مناسبی نیست. اما لطفا اجازه بده برای دختر بهترین دوستم ماجرایی زیبا از قهرمانی بزرگ تعریف کنم. قهرمانی که برعکس تمام قهرمانان ، پولدار.... نه، پولدار نشد. حتی مشهور هم نشد او فقط توانست، توانست؛ نه حالا زود است. بگذار آخر ماجرا خودت می فهمی.
ماجرا بر می گردد به عاشورای سال 1395 ، یعنی عجیب ترین شب سال. طبق معمول قهرمان قصه ی ما تنها توی پارک محلشون نشسته بود و داشت با آخرین نخ های ته پاکت غم های هر روزش را فراموش میکرد. در فکر فرو رفته بود که ناگهان دسته ی عزاداری ای را در خیابان بالایی دید. باخودش فکر کرد من که همه چیزم را باخته ام زنم من را نمی خواهد ، دخترم هم کمی بزرگ تر شود ، دیگر توی رویم نگاه هم نمی کند. شغل درستی هم که ندارم بگذار ، بگذار ببینم این امام حسینی که هی میگویند دست می گیرد ، بلند میکند، از این رو به آن رویت می کند. به من بدبخت هم میتواند کمک کند؟!
با چهره ای عبوس بلند شد و به سمت دسته رفت. در راه با خودش کلنجار میرفت اما بالاخره به دسته رسید و قاطی جمعیت شد. داشت سعی می کرد که خودش را با جمعیت هماهنگ کند، که دید مردم کم کم دارند می روند و دسته خالی می شود با خودش گفت به ما رسید وا رسید... خب خدا رو شکر تا اینجا که واقعا امام حسین هوام رو داشت.
ناگهان دید از آن دور دسته ای دیگر که انگار چیزی بر سر دوششان است دارند نزدیک می شوند و کسانی هم که فکر می کرد رفته اند داشتند گوشه می ایستادند و راهی را تا جلوی روزه خوان باز می کردند. انگار قرار بود مقام بزرگ دولتی ای از آن بین بگذرد. در همین افکار بود که ناگهان دسته رسید و او را مانند سیلی به جلو هول داد.
خواست دشنامی بدهد اما چیزی که دیده بود دهانش را قفل کرده بود.
چیزی که مردم روی دوششان بود یک تابوت بود که حتما درون آن مرده ای جا خوش کرده بود او که دیگر طاقت نداشت به گوشه ای پرید و قاطی جمعیت اطراف شد.
تا حالا ندیده بودم یعنی چی چرا مرده میارن تو مجلس؟! نکنه اینم از اون رسم های من درآوردیه؟!
پیرمردی روی دوشش زد و گفت این حرف را نزن کسی که درون تابوت است خیلی با منو تو فرق دارد او فقط یک مرده نیست. او مقامی دارد که من و تو نداریم و با لبخند رو از او برگرداند و به جمعیت خیره شد.
با خودش گفت: مرده مرده است دیگر فرقش با منو ، چمی دونم بقالی سر کوچمون چیه؟ اونو با کفن میزارن توخاک رئیس جمهور رو هم با یک کفن مثل همون نهایتا یکم با جنس بهتر میزارن توی همون خاک
در همین افکار بود که ناگهان روضه خوان شروع کرد به خواندن: سلام عزیز پرپرم / سلام عزیز برادرم / سلام شهید سربلند / سلام مدافع حرم
ناگهان شوکه شد با خودش گفت واقعا هستند کسانی که... و شروع کرد به زاری کردن. نمیدانم آن شب در دلش چه شد اما از یک چیز مطمئن بودم ، امام حسین به وعده شان عمل کرده بودند ...
موقع خواب که شد من رو کنار بالشت اش انداخت و خوابید. ولی انگار به آدمی دیگر تبدیل شده، راست می گویند انگار واقعا امام حسین مرد می سازد. حدودا اذان صبح بود که از خواب پرید. انگار کسی در خواب او را به سر حد مرگ کتک زده بود. مانند یک نوزاد گریه می کرد انگار او هم مانند نوزاد از دنیایی پر از چرک به دنیایی دیگر منتقل شده بود. اما هیچکس نفهمید قهرمان قصه ی ما چه چیزی در خوابش دیده بود
صبح که شد کوله ای به دوشش انداخت و به همسرش گفت من ، من دیگر آن آدم قبل نیستم. باید کاری کنم آری ، آری به کربلا میروم پیش خود امام حسین. شاید هم ... ناگهان همسرش لرزید اما اصرار های او هم در او اثر نکرد. او جادو شده بود یا بهتر بگویم ، او دیگر نوکر شده بود
اما فکر نکنی نامرد بود و از دختر کوچولوش یادش رفت! نه ، به همسرش سپرد که دخترشان بو نبرد آخر فقط چهار سال داشت. مگر میشد به دخترش که خیلی هم بابایی بود بگوید میروم ولی حتی اشاره ای به بازگشتش هم نکند.
وقتی با اتوبوس به مرز مهران رسید تنها با چند تماس با چند آشنا توانست از مرز بگذرد و وارد عراق شود و به سمت نجف شروع به حرکت کرد. وقتی به نجف رسید چند نفر از کسانی که آن شب در آن دسته دیده بود را در حرم دید. از جمله همان پیر مرد. خوشحال شد و جلو رفت.
بعد از کمی صحبت فهمید که آن پیر مرد یک گروهبان است و آن دو نفر دیگر هم سربازاند . پس از اینکه ماجرایش و درخواستش را برایشان تعریف کرد با ماشین به سمت حرم اباعبد الله رفتند تا زیارتی بکنند و همان شب به سمت سوریه حرکت کنند.
وقتی به حرم امام حسین رسید به خاک افتاد و سجده ی شکر کرد. سپس زیارتی کرد و شروع به درد و دل کرد. که من نفهمیدم چه بود. انگار سرّی بین او و امام حسین در جریان بود.
به سوریه که رسیدیم دیگر هیچ چیز مانند پارک محل نبود جنگ بود یک جنگ واقعی و مردانه
شب ها قهرمان حالش دست خودش نبود صدایش را می شنیدم که اشک می ریخت می گفت خدایا من دختر دارم. ممکنه دیگه بر نگردم؟ دخترم رو به خودت میسپرم. یک وقت از راه به در نشه. خدایا یک وقت دوستاش بهش نگن یتیمه و بابا نداره
بعضی شبا قلم و کاغذ بر میداشت و برای دخترش نامه مینوشت : دخترم خیلی دوستت دارم بابایی بر میگرده قول میدم عزیزم قول مردونه.
ولی توی رو دروایسی می موند و انگار قلمش از خجالت پیش دخترش خشک میشد. هیچوقت این نامه هارو برای دخترش نمیفرستاد.
روز ها به همین منوال گذشت. تا بالاخره روز موعود سررسید. در اخرین لحظاتی که واقعا داشت به یک قهرمان تبدیل میشد انگار در یک مسابقه ی وزنه برداری بود. آخر در این لحظات چاقو روی گردن مثل یک وزنه ی دویست کیلویی فشار می آورد. عرق میریخت و چشم توی چشم مرگ ایستاده بود. اشک می ریخت و تنها صدایی که میشد از او شنید ناله ی دخترم بود. وقتی تیغ تیز از روی پوستش رد میشد بلند داد زد صلی الله علیک یا اباعبدالله. ناگهان زندگی مثل یک فیلم از جلوی چشمانش رد شد با دیدن آن ها به فکر فرو رفتم... چرا تمام هیئتیهایی که توروضه ها داد میزدند شهید راه امام حسین باشند ، اینجا نبودند؟! شاید من خیلی متوقع هستم. سوالم رو یک جور دیگه از خودم پرسیدم: چرا حداقل رفتارشون جوری نیست که مردم با دیدنشون عاشق امام حسین بشن؟. نه نه آخر خوش اخلاق بودن سخت است دیگر. می دانید که . این هم زیاد است. پس چرا حتی لحظه ای قلب پر از رنج امام حسین را از دست اعمالی که کفار، خودشان که نه چون متحَرند!، کفار انجام میدهند تصور نمی کنند؟ نمیدانم ، اصلا بگذریم شاید من هم دارم زیاده روی میکنم. او افتاد و شیشه های من در چشمانش خورد شد
آن روزی که او هم مانند شهید محلشان روی دوش هیئتی ها به سمت مداح میرفت. برایش میخواندند: تو آخرین سینه زنی هات / تو خلوت دلت چی گفتی / به ما بگو از اون دمی که / صدای اربابو شنفتی / قدم به چشم ما گذاشتی / تو آسمونا پا گذاشتی / داغ جسارت به حرم رو / رو دل دشمنا گذاشتی
بله دخترم قهرمان قصه ی ما حتی سکه ای سیاه هم دریافت نکرد البته خدا میداند در عالم مرگ چه چیز هایی به او دادند. که به جرعت میگویم بزرگترین آن ها جان دادن در دامان معشوقش بود. اما گذشته از تمام این ها پدرت، بله پدر خود تو توانست به بزرگترین مقام جهان یعنی نوکری اهل بیت دست پیدا کند
صالح . ی
همزمان با ایام الله دهه فجر و در آستانه سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب
اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی در نماز جمعه پر شکوه تهران، با ارائه تحلیل جامعی از دستاوردهای انقلاب اسلامی، مطالب مهمی در خصوص مسایل داخلی، تهدیدات دشمنان، اوضاع منطقه و جهان و همچنین انتخابات نهمین دوره مجلس بیان کردند.
سال هاست که دلسوزان از لاابالی گری و رواج اباحه گرایی در جامعه به ویژه در میان نسل جوان، سخن می گویند به تازگی هم فرمانده سپاه پاسداران در مراسمی اوضاع فرهنگی کلان شهر تهران را نامناسب توصیف کرد. به یقین ظهور و بروز این پدیده و رسوخ آن در جامعه و سبک زندگی مردم، در روندی تدریجی صورت گرفته و گسترش یافته است. گرچه در سال های اخیر تلاش شد تا زمینه های اقبال مردم به ارزش های دینی و رعایت حلال و حرام فراهم شود، اما برای مواجهه درست و موثر با آن باید قبل از هرچیز زمینه ها و ابعاد این پدیده که از آن به لیبرالیسم فرهنگی هم تعبیر می شود، مورد بررسی قرار گیرد و عوامل موثر به پیدایی و رسوخ آن در زندگی و رفتار مردم شناسایی شود. در گفت وگویی با دکتر ابوالقاسم فاتحی جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی زمینه های بروز و رسوخ لیبرالیسم فرهنگی و اباحه گری در زندگی ایرانیان را بررسی کرده ایم.
به گزارش آتی نیوز به نقل از مهر،جدول جدید جرایم رانندگی همزمان با ابلاغ قانون جدید از ابتدای دیماه اجرایی میشود. استفاده نکردن از کمربند ایمنی با 30 هزار تومان کمترین و رانندگی در حالت مستی و مصرف داروهای روان گردان و افیونی با 200 هزار تومان بیشترین میزان جریمهها هستند .
جدول جدید جرایم رانندگی همزمان با ابلاغ مرحله دوم قانون راهنمایی و رانندگی به پلیس از ابتدای دیماه در سراسر کشور اجرا می شود. براساس جدول جدید اخذ جرایم رانندگی جریمه عبور از چراغ قرمز از 20 هزار تومان به یکصد هزار تومان افزایش یافته است.
این در حالی است که جریمه سرعت غیرمجاز با 500 درصد افزایش به 100 هزار تومان افزایش یافته است. همچنین جریمه استفاده نکردن از کمربند ایمنی نیز از چهارهزار تومان به 30 هزار تومان افزایش یافته است.
جهت مشاهده جزئیات جدول کامل نرخ جدید جرایم رانندگی به ادامه مطلب مراجعه کنید .
رهبر معظم انقلاب در تبیین حرکت مردمی کشور های اسلامی منطقه ، دو ویژگی مهم را خاطر نشان شدند :ویژگی نخست حضور مردم در صحنه ی تظاهرات ها و دیگری گرایش و جهت گیری اسلامی و دینی این حرکت ها. نکته ی قابل توجه اینکه پیش بینی رهبر معظم انقلاب از این موج بیداری ، پیروزی قطعی این حرکت طبق وعده الهی است . همچنین اگر به بیانات ایشان در سال گذشته و قبل تر نگاهی بیاندازیم ، می توان با گام های بعدی مطلوب این موج بیداری اسلامی آشنا شد، آنچه انقلاب اسلامی ایرانی در سال 57 و انقلاب های کنونی منطقه تنها یک تکه از این پازل بزرگ الهی هستند:
31 شهریور ماه 1359 حمله ناگهانی هواپیماهای عراقی به تهران و 8 شهر دیگر ایران توسط رژیم بعثی عراق (صدام) هواپیماها تا غروب آفتاب 10 شهر دیگر را مورد حمله هوایی قرار دادند این جنگ را عراق یک جانبه به اهداف
1-لغو قرارداد 1975 .
2-جدایی خوزستان و استقلال آن که صدام آن را عربستان می نامید.
3-جدایی سه جزیره خلیج فارس،
طارق عزیز نخست وزیر صدام اوضاع ایران را قبل از جنگ چنین قلمداد می کند .
1-سردرگمی نیروهای نظامی
2-تعدد مراکز تصمیم گیری و اختلافات سیاسی
3-کشمکشهای قومی
4-هرج و مرج و ناامنی
5-مشکلات اقتصادی
6-آشفتگی در روابط امور خارجی کشورهای منطقه و جهان
عراقی ها حمله به ایران را یوم الرعد (استراتژی عملیات سریع و برق آسا) در دوم مهرماه نیروی هوایی ایران به نقاط مختلف مرزی عراق و بغداد حمله می کند که به کمان 59 مشهور می شود .
اولین شهرهایی که سقوط کردند قصر شیرین، مهران، سومار، نفت شهر بودند و اهواز در آستانه سقوط قرار می گیرد .
جنگ روانی رادیو بیگانه و شایعات فراوان از جمله فوت امام خمینی (ره) اوضاع جنگ را برای ایران وخیم می کند
سرانجام به تعلل و عدم استفاده سپاه و بسیج توسط رئیس جمهور بنی صدر و نبودن سلاح انفرادی خرمشهر (که صدام آن را مهمره می نامد) در 04/08/59 سقوط می کند و آوارگان خرمشهر به آبادان و شهرهای دیگر می روند .
شور و شوق دفاع از انقلاب و میهن در مردم ایران حتی ارامنه مقیم تهران لبریز می شود زنان نیز نقش مهمی در پشت جبهه ها داشتند .
جوانان و دانشجویان پیرو خط امام در عملیات نصر (هویزه) در ابتدا خوب پیش می روند ولی با پاتک عراقی ها دهها تن از آنها شهید شدند
4 عملیات کلاسیک بنی صدر هم با شکست روبرو می شود
با اوج تحریم ایران ، امام به کارشناسان ایرانی خودباوری می دهد سرانجام در خرداد 60 بنی صدر توسط امام خمینی (ره) از فرماندهی کل قوا عزل می شود همچنین در اواخر خرداد 60 توسط مجلس شورای اسلامی از ریاست جمهوری نیز عزل می شود
. 7 تیرماه 60 بمب گذاری و شهید نمودن 72 تن از یاران امام خمینی از جمله دکتر بهشتی توسط منافقین (بنی صدر و مسعود رجوی)
مرداد 1360 حضور مردم در انتخابات و انتخاب رجایی به عنوان رئیس جمهور ، فرار بنی صدر و رجوی به پاریس با لباس مبدل زنانه .
انفجار در مقر نخست وزیری در هشتم شهریور 1360 و شهید نمودن رئیس جمهور رجایی و نخست وزیر باهنر توسط عوامل رجوی(منافقین) در تهران .
در ادامه جنگ در چهارم مهرماه 60 شکست حصر آبادان توسط ارتش و سپاه پاسداران و در 7 مهرماه 60 آزادسازی سوسنگرد و بوستان در ششم بهمن ماه 60 حمله گروهکهای مجاهدین خلق در آمل مازندران که با مردم و بسیجیان روبرو می شوند و شکست می خورند و به جنگلها متواری می شوند .
عملیات فتح المبین با همکاری سپاه و ارتش با موفقیت پایان می پذیرد و حدود 17000 نفر اسیر عراقی حاصل تلاش برادران بود ، بلافاصله عملیات بیت المقدس آغاز می شود که چند هفته به طول می انجامد و در چند مرحله موفق می شوند وارد شهر خرمشهر شوند و سرانجام در سوم خرداد 61 برادران سپاه و ارتش به سختی خرمشهر را آزاد می کنند که اسرای فراوانی از عراقی ها را از سنگرها بیرون آورده ، تعداد حدود 19000 نفر
پیغام امام خمینی (ره) این بود که خرمشهر را خدا آزاد کرد بعد از فتح خرمشهر تروریسم و منافقین به کوچه بازار ریخته و خساراتی را به مردم وارد می کنند ، حمله اسرائیل به لبنان نیروها آماده برای عزیمت به سوریه و لبنان می شوند که امام خمینی (ره) با هوشیاری فراوان از این کار جلوگیری می کند و نیروها را بر می گرداند نظر امام خمینی (ره) برای ادامه جنگ این است که باید قسمتی از خاک عراق در تصرف ایران باشد سپس صلح نامه را امضا نمود و عملیات رمضان شروع می شود .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
هبر معظم انقلاب و تحلیل جامعی از دستاوردهای انقلاب
زمینه های رسوخ لیبرالیسم فرهنگی در جامعه
جدول جدید جرایم رانندگی و اجرای آن از اول دی ماه
شکار شکارچی
بیداری اسلامی از منظر مقام معظم رهبری
دستنشاندگان استکبار یکی پس از دیگری از عرصه خارج میشوند
حماسه دفاع مقدس
شور و شوق دفاع
آزادی خرمشهر
[عناوین آرشیوشده]